شخصی از تنگ دستی خود نزد یکی از بزرگان شکایت کرد و گفت: از مال دنیا هیچ ندارم و خیلی بینوا و فقیرم. کاش سرمایه ای داشتم تا کار می کردم و این قدر درمانده نبودم.
مرد بزرگ گفت: آیا حاضری چشم نداشته باشی، اما هزار دینار داشته باشی؟
گفت: نه!
مرد بزرگ بار دیگر گفت: آیا حاضری دست و پا و گوش نداشته باشی، اما چندین هزار دینار به تو بدهند؟
مرد گفت: نه،نه!
مرد بزرگ گفت: تو دارای سرمایه های بزرگی هستی که حاضر نیستی آن ها را به هزاران دینار بفروشی! باز میگویی تنگدستم؟! پس برای این همه سرمایه های عظیم که به تو داده اند، شکر خدا را به جا بیاور و در حد توان خود به دنبال روزی باش.